من فقط جو گير شدم!


 

نويسنده: رضا باقري شرف




 

اشاره:
 

اگر كارشناسان و روان شناسان و جامعه شناسان و.... اين قدر گلويشان را پاره مي كنند كه دوستي هاي دختر و پسر اصلا معقول نيست، حتما يك چيزي سرشان مي شود. وگرنه مي گفتند خيلي هم خوب است و خودشان هم يكي دوتايي دست و پا مي كردند!
يكي از آن دلايلي كه باعث مي شود اين روابط را نهي كنند، همان چيزي ست كه در اصطلاح عام به آن مي گوئيم «تيغ زدن!»
البته لازم است تأكيد كنيم كه هدف از اين متن، به هيچ عنوان تأييد اين روابط نيست و صرفا قصد داريم مضرات اين روابط را از جنبه مالي بررسي كنيم.

(1)
 

جريان اين تيغ زني از چه قرار است؟!
تيغ زدن هاي روابط دختر و پسرها براي خودش عالمي دارد!
ساده ترين آن هم كادويي ست كه به مناسبت تولد همديگر بايد پياده شوند.
اين طور جا افتاده كه چون آقايان دست شان توي جيب خودشان مي رود، بايد كادوهاي سنگين تر نسبت به كادوي دوست دخترشان تهيه كنند.
كادوي ولنتاين، كادوي تولد، كادوي سالروز آشنايي (!)، كادوي روز زن (!) و....
باز هم بايد تاكيد كرد كه اصلا قصد آموزش اين مسائل را نداريم. اما در هر مرتبه از اين كادو دادن ها اگر آقاي عاشق پيشه از آن صرفه جوهاي تمام عيار باشد و مثلا دم به تله ندهد، لااقل بايد پنجاه هزار تومان سبك شود.
اين رقم براي كساني كه جزء بالا شهر نشين ها هستند و يا اداي آن ها را در مي آورند بسيار متفاوت است و ميليوني خواهد بود.

(2)
 

بعضي آقايان هستند كه متأسفانه خيلي زودتر از موعد هوس دارند با همسرشان به رستوران بروند.
خب؛ اين هوس كه در هيجده نوزده سالگي عود كرده، در هيبت يافتن دوست دختر ظهور مي كند و جلسات صرف شام و ناهار در رستوران هاي مجلل و يا صرف عصرانه در كافي شاپ هاي آنچناني بروز مي كند.
يك حساب سر انگشتي اين نتيجه را مي دهد كه يك پرس چلوكباب ساده در يك رستوران معمولي چهار پنج هزار تومان روي دست تان مي گذارد. چه برسد به صرف استك هشت پا (!) و خرچنگ سفيد (استيك هشت پا به تازگي در برخي رستوران هاي اعياني، به صورت غير مجاز و با قيمت بالاي هر پرس چهل الي هشتاد هزار تومان ارائه مي شود كه حرام گوشت نيز مي باشد.)

(3)
 

مطمئن باشيد روزي خواهد رسيد كه دوست دختر هر آقا پسري، با چشم هايي كه نقش گريه را بازي مي كند، پيش دوست پسرش خواهد آمد و از مشكلي بزرگ و لاينحل خواهد گفت كه فقط به دستان يك ابر مرد حل خواهد شد.
اينجاست كه ابر مرد قصه، رگ گردنش باد مي كند و به هر در و ديواري مي زند تا پانصد ششصد هزار تومان مورد نياز دوست دخترش را جور كند و او را براي هميشه مجذوب محبت و گذشت خود كند!
غافل از اين كه بسياري از خانم هاي اين كاره، متاسفانه از اين طريق جيب هايشان را پر مي كنند و به ريش طرف مي خندند. (البته برعكس اين حالت هم ممكن است. اما اين اتفاق بيشتر براي آقايان برنامه ريزي مي شود!)

(4)
 

اين يكي خيلي ساده ست؛ هزينه تلفن همراه! اين روزها با زياد شدن سيمكارت هاي اعتباري و كارت شارژهاي آن ها، تيغ زدن كارت شارژ از دوست پسر بسيار شايع شده و هر بار هزاري و دو هزاري و پنج هزاري هاي بي زبان هستند كه حيف و ميل مي شوند براي خريد كارت شارژ.
شخص گيرنده شارژهاي مفتي هم چون زحمتي براي تهيه مبلغ كارت نكشيده، طبيعتا دل نمي سوزاند و هر روز يك كارت شارژ (بسته به قدرت فك و چانه و تايپ پيامك؛ از انواع مختلف كارت شارژ) مصرف خواهد كرد.

(5)
 

اين يكي اصلا گفتن ندارد. اما چاره نيست كه گفتنش لازم است.
به جز خريدهاي مخصوص روز تولد و ولنتاين و عيد نوروز و... يك سري خريدهاي ديگر هم هستند كه هيچ دليل و منطقي براي خريدشان وجود ندارد؛ جز اين كه: [اين لباس را دوس دارم!] يا [ اين كفش رو دوس دارم و...]
تمام اين خريدها و هزينه هايي كه در بندهاي قبلي گفته شد و ساير هزينه هاي ديگر همه به يك دليل هستند: «جو گير شدن!»

منبع: نشريه ديدار آشنا- ش118